romanbook

دانلود رمان پر

0 گؤروش
یازار:‌

رمان پر
رمان پر

دانلود رمان پر اثر شارلوت مری ماتیسن با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داستان زندگی کارمند اداره بیمه راجر دالتون است که در پی مرگ مشکوک یکی از مشتریان جهت صحت ماجرا با عنوان بازرس پلیس به منزل مقتول رفته و او که متاهل است علیرغم داشتن زن و فرزند شانزده ساله ای دلباخته دختر دزد و بیوه ای به نام ماویس می شود و چون صدای خوبی دارد زن را به خوانندگی تشویق می کند و راجر که توان پرداخت هزینه آموزش خوانندگی را ندارد دست به اختلاس و دزدی از اداره می زند و بعد از سه سال حبس اکنون ماویس هم یک خواننده سرشناس شده و ...

خلاصه رمان پر

صورتش جوان و جذاب بود! کمتر زنی بود که او را زشت بپندارد! در چشمانش حالتی موج میزد که او را یک انسان خوشبخت نشان میداد ... او بنا به رای دادگاه به سه سال حبس با کار مداوم محکوم شده بود ... هر کس دیگری بجای او بود خشمگین و ناراحت به نظر میرسید اما او چهره آرام و متبسم داشت در حالی که میدانست او را به سوی زندانی میبرند که بایستی سه سال تمام بدون انکه امید ملاقاتی داشته باشد در آن بگذراند .

با این حال باز هم خود را خوشبخت میدانست تلاش قضات دادگاه برای کشف محل اخفا طریقه ی مصرف یک هزارو دیویست لیره انگلیسی که پول کمی نیست به جایی نرسید آنها نتوانستند بفهمند که این مبلق پولبه چه علتی برداشته شده ؟

او همواره ساکت و ارام بود و جز در مواردی که مایل بود به هیچکدام از پرسش های قضات جواب نمیداد و همین سکوت و آرامش مداومش بود که تمام قاضیان دادگاه او را لجباز و احمق تصور کردند من همه ی این ماجرا را فراموش کرده بودم چون بیش از چهار سال از آن جریان گذشت تا من بر تمام اسرار نهفته در دادگاه ان روز پی بردم.

روجر دالتون را از زمان کودکی میشناختم، با او همکلاسی بودم ... آشنایی من و او از پشت میز و نیمکت های مدرسه شروع شده بود ... یادم نمی آیدکه کلاس چندم بودم او را به خاطر داشتن صدای زیبایش در گروه کر مدرسه پذیرفتن او هر هفته به همراه افراد دیگری به کلیسا میرفت و آواز میخواند.

ولی پس از آن به جهت تفاوت هایی که در فکر و سلیقه ما بود کم کم از هم فاصله گرفتیم و با وجودی که یکی دو ساله بعد هم همکلاس بودیم اما هیچ ارتباط نزدیکی بین ما نبود ... روجر همیشه دوست داشت تنها باشد و فکرکند اما من نقطه ی مقابل او بودم.

در تابستان خودم رو با فوتبال و خوردن قهوه و ساندیچ سرگرم میکردم و در زمستان اوقاتم رو در زمین تنیس میگذراندم، نمی دانم چرا پس از چند سالحرارت و گرمی صدایش را از دست داد طوری که ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان پر

آردینی اوخو
سه شنبه 17 دی 1398
بؤلوملر :

دانلود رمان دزیره

0 گؤروش
یازار:‌

رمان دزیره
رمان دزیره

دانلود رمان دزیره جلد یک و دو اثر آن ماری سلینکو با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داستان زندگی اوژنی دزیره کلاری ملقب به دزیدریا ملکه سوئد و نروژ، فرزند فرانسیس کلاری تاجر ثروتمند ابریشم در قرن هیجدهم ( هشتم نوامبر سال 1377 میلادی ) در شهر پدری اش مارسی فرانسه چشم به جهان گشود و طی جریاناتی با ناپلئون بناپارت و برادرش آشنا می شود  ...

خلاصه رمان دزیره

ناپلئون که در آن دوره یک ارتشی ساده و فقیر بود علاقه مند دزیره می شود و مصادف با سال 1794 با هم نامزد می شوند و دو سال بعد ناپلئون بدون دزیره راهی فرانسه و آنجا با یک بیوه ی سرشناس به نام ژوزفین دوبوهارنه با این نظریه که می تواند رشد و ترقی کند ازدواج می کند .

دزیره بعد از مدتی بی بی خبری تصمیم به رفتن به فرانسه می گیرد و در جشن نامزدی ناپلئون و ژوزفین سر می رسد و با پرتاب ظرفی به سمت ژوزفین مجلس را به نیست خودکشی ترک می کند .

در آن مهمانی مردی با نام ژنرال ژان باتیست برنادوت با تصور اینکه ناپلئون از سادگی دزیره سواستفاده کرده مانع از خودکشی او می شود و چندی بعد با وی ازدواج می کند.

ژان باتیست که مردی کار آزموده و با تجربه بود و افتخارات و پیروزی های متعددی داشت توسط مجلس ملی سوئد ولایتعهد برگزیده و در سال 1810 رسما پادشاه می شود ... دزیره در سال 1829 تاج گذاری و رسما ملکه کشور سوئد شد و ...

قهرمان اصلی این رمان برناردین اوژنی دزیره می باشد و قابل ذکر است که این رمان جزو ده رمان برتر دنیاست که به فارسی ترجمه گردیده است و به شدت پیشنهاد می شود از دست ندهید و نظراتتان را با ما در میان بگذارید

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان دزیره

آردینی اوخو
سه شنبه 17 دی 1398
بؤلوملر :

فواید خواندن رمان چیست؟

0 گؤروش
یازار:‌

خواندن رمان باعث می شود یک نوع دیگر از زندگی را بیاموزیم. هر رمانی می تواند ما را به سمت زندگی جدیدی هدایت کند و در تازه ای برای ما باز کند که شاید از آن اطلاعی نداشته ایم. برخی معتقد هستند که خواندن رمان به مراتب از فیلم و موسیقی و یا تئاتر برای ما بهتر است.

اگر دانلود رمان و یا داستان، تبدیل به عادت روتین زندگی ما شود، می تواند قدم بزرگی برای رسیدن به خود شکوفایی باشد. می توان از بین تمام قالب های ادبی رمان را از همه مهم تر دانست. رمان ها می توانند به ما بیاموزند چطور به زندگی خود رنگ و بوی بهتری ببخشیم. رمان واقعیت ها را نشان می دهد و می آموزد که همه انسان ها در کنار شباهت هایی که به هم دارند، با هم نیز متفاوت هستند. نکته مهم این است که این تفاوت ها بشناسیم.

مهم ترین مزیت رمان این است که مارا بی واسطه به اصلی ترین مسائل وجودی روبرو می کند. همه امور انسان اعم از ترس، امید، شادی، خشم، نگرانی، نفرت، آرزو و... در رمان به زبان ساده تر بیان می شود. و به همین علت رمان تمام زاویه های روح را باز می کند.

رمان خواندن چه فوایدی دارد؟

یکی از لذت های خواندن رمان خیال پردازی است

انیشتین معتقد است تخیل از دانش برای انسان مهم تر است و بیشتر اختراعات در تکنولوژی حاصل تخیلات انسان ها بوده که به حقیقت تبدیل شده است. رمان دو کار را انجام می دهد:

1 - محصول رویاهای نویسنده است

2 - رویا را در ذهن خواننده به دنیا می آورد و تولید می کند

به همین علت می توان تخیل را در رمان هم فرآیند دانست و هم فرآورده. رمان قدرت تخیل را در انسان افزایش می دهد. زیرا با خواندن داستان آن را تجسم می کنیم و در نتیجه تخیل ما قوی تر می شود.

می توانید با شخصیت های داستان همزاد پنداری کنید

گوستا فلوبر معتقد است: «نوشتن کار هیجان انگیزی است. این که خود در داستان ها حضور نداشته باشید، ولی در جریان داستان قرار بگیرید بسیار هیجان انگیز است. مثلا دیروز سوار موتور در خیابان بودم. یک روز زمستانی بود. برف می بارید و هوا بسیار سرد بود. در این داستان هم موتور بودم، هم برف بودم و هم کلماتی که به زبان می آوردند بودم»

کار دیگر رمان، همزاد پنداری با داستان است. در داستان احساس می کنیم یکی از کارکترهای داستان هستیم و حتی بعد از اتمام رمان با او همرا هستیم. با او شاد یا ناراحت می شویم.

رمان به مرور شما را مجبور به کنش و واکنش می کند

به طوری که حس می کنیم این رمان سرنوشت ماست و ما نقش اول رمان هستیم. به همین خاطر می گویند رمان سرنوشت انسان را در موقعیت های گوناگون جلوی چشم هایتان می آورند.

احساس و عواطفی که در رمان وجود دارد باعث می شود حس همزاد پنداری در شما شعله بگیرد. نمی شود رمان «آس و پاس ها« به نویسندگی جورج اورول را بخوانیم و خود را در گرسنگی و بدبختی نگذاریم، حتی برای چند ساعت.

نمی شود رمان «آخرین روز یک محکوم» به نویسندگی ویکتور هوگو را بخوانیم و آن نگرانی های قبل از اعدام را نداشته باشیم.

نمی شود رمان «زن سی ساله» به نویسندگی دوبالزاک را بخوانیم، ولی ناراحتی ها و ناکامی های زندگی زناشویی را در خود احساس نکنیم.

نمی شود رمان «مرگ ایوان ایلیچ» به نویسندگی تولستوی را بخوانیم و ترس از مرگ را تجربه نکنیم. در این رمان وقتی می بینیم مرگ به ما خیره می شود، دیگر چیزی مانع نگاه ما به مرگ نمی شود و چیزی نیست که ما بتوانیم پشت آن پنهان شویم.

نمی شود رمان «مرد زیر زمینی» به نویسندگی داستایفسکی را بخوانیم و درد و مصیبتی که به انسان وارد شده را نبینیم و نشنویم.

نمی شود «جنایت و مکافات» را خواند و درگیر اخلاق نشد. آن زمانی که وجدان از بین می رود و تضاد درونی نقش اول جنایی رمان یعنی «راسکول نیکف» ما را به جایی می برد که درماندگی و رنج گناه را به دوش خواهیم کشید.

نمی شود «خاطرات خانه اموات» به نویسندگی داستایوفسکی را خواند و خود را به اردوگاه اجباری در سیبری نبرد. اردوگاهی که در آن گرسنگی، ستم و بی اعدالتی موج می زد. داستان داستایوفسکی شرایط بد و خرابی را ترسیم می کند تا به انسان بیاموزد داستان آن چیزی که در رمان ها می نویسند نیست. داستان یعنی انسان ها به دنیا می آیند، درد می کشند و در آخر می میرند.

انسانیت را در درون شما بیدار می کند

مگر امکان دارد داستان «قدیس مانوئل نیکوکار شهید» به نویسندگی اونامونو را خواند و متوجه نشد که کشیشی که تمام عمر خود را خدمت مردم می گذارد، چه رنج هایی را می کشد. همه عمر خود را صرف خیرخواهی می گذراند، آشتی دادن فرزندان با پدر و مادرهایشان، ازدواج های زنان و مردان و از همه مهم تر تسلی دادن کسی که در حال مرگ است.

اما همین کشیشی که کارهای خیر انجام می دهد خود از درون دچار تعارض هایی می بیند که جان او را از بین می برد. همین کشیشی که همه عمر خود را در فرازو نشیب طی کرده است مانند یک مسافر حیران زده و پریشان است که زمانی که دعا می خواند و به این آیه می رسد که من به رستاخیز بدن ها و حیات ابد ایمان دارم. صدای خود را کم می کند و رو به خاموشی و فراموشی می رود. حکایت مانوئل نیکوکار شهید را نمی توان خواند و این تردید را متوجه نشد.

نشان دادن عواطف در رمان ها اهمیت فراوانی دارد

رمان «کافکا در کرانه» به نویسندگی هاروکی موراکامی این نویسنده ژاپنی، شاهکاری است که اطلاعات گوناگونی در مورد جامعه ژاپن را در رمان خود آورده است. با خواندن این رمان هم روایت داستان را جلو می بریم و هم با اطلاعات ژاپن مواجه هستیم.

رمان باعث می شود الگو ای ذهنی از بین برود. یکی از اصلی ترین مانع اگاهی دوری از الگوها هستند. الگوها منشا تعصب هستند. ولی با کمک رمان می توانیم قسمتی از این الگوها را از بین ببریم. زمانی که نویسنده کارکترهای رمانش را مورد تحقیق قرار می دهد و آنچه در دلشان نهفته است را آشکار می کند. انسان هایی که رمان می خوانند در تشخیص مساوات و داوری بیشتر تامل می کنند. ولی کسانی که رمان نمی خوانند خیلی راحت انسان ها را به دو دسته خوب و بد تقسیم می کنند.

دوستان عزیز حال که با فواید زمان خواندن آشنا شدید، به شما توصیه می کنیم که این کار را هرگز ترک نکنید.

آردینی اوخو
سه شنبه 10 دی 1398
بؤلوملر :

دانلود رمان انتقام می گیرد

0 گؤروش
یازار:‌

رمان انتقام می گیرد
رمان انتقام می گیرد

دانلود رمان انتقام می گیرد اثر یلدا فلاح با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داستان دل سپارانه دختر دانشجویی (رشته عکاسی) آرام و بی سر و صدا به اسم لیلی که عاشق هم کلاسی اش سیاوش آزادروش شده و برای به دست آوردن قلب این پسر رقابت سختی مابین دخترهای دیگر است و زمانی که باید بگذره و همه امیدوارن با گذشتنش بدی ها بره و خوبی ها به جاش بیاد ، اما آیا واقعا همیشه اینطوری میشه ، آیا همیشه با گذشتن زمان خوشبختی پیدا میشه ، شاید هم زمان همون چیزی باشه که در نهایت انتقام می گیره …

خلاصه رمان انتقام میگیرد

به نام او که داده هایش رحمت و نداده هایش حکمت است … بارانی که روزها بالای شهر ایستاده بود عاقبت بارید تو بعد از سال ها به خانه ام می آمدی … تکلیف رنگ موهات در چشم هام روشن نبود تکلیف مهربانی،اندوه، خشم وچیزهای دیگری که در کمد آماده کرده بودم تکلیف شمع های روی میز روشن نبود من و تو بارها زمان را در کافه ها و خیابانها فراموش کرده بودیم وحالا زمان داشت از ما انتقام میگرفت در زدی باز کردم سلام کردی اما صدا نداشتی به آغوشم کشیدی اما سایه ات را دیدم که دست هایش توی جیبش بود به اتاق آمدیم

شمع ها را روشن کردم ولی هیچ چیز روشن نشد … نور تاریکی را پنهان کرده بود … بعد بر مبل نشستی در مبل فرو رفتی در مبل لرزیدی درمبل عرق کردی پنهانی،برگوشه ی تقویم نوشتم:نهنگی که در ساحل تقلا میکند برای دیدن هیچ کس نیامده است “گروس عبدالمالکیان”

حامد چراغ ها را خاموش کرد … هنوز همهمه ی بچه ها که پشت در دو لنگه کمین کرده بودند فروکش نکرده بود … الهام جیغ کوتاهی کشید و بلافاصله صدای ارشیا آمد که ببخشید پایت را لگد کردم حواسم نبود … همه خندیدند … الهام غرغرکنان گفت : ببین تو رو خدا واسه تولد یه الف بچه به چه وضعی کشیده شدیم! حامد که سعی می کرد خودش را جایی کنار من مخفی کند پچ پچ کنان گفت:

خوبه نمردیم و معنیه بچه رو هم فهمیدیم … دوستان عزیز از این به بعد با صلاح دید سرکار الهام خانم به جای واژه ی نره غول از واژه ی دلنشین بچه استفاده می کنیم! آخه خواهر من کی به دو متر قد و چند صد کیلو میگه بچه! نیلوفر از جایی نامعلوم اعتراض کرد : کجاش دو متر قد و چند صد کیلو ؟ بنده خدا سیاوش ! حامد که دقیقا پشت سرم قرار گرفته بود …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان انتقام می گیرد

آردینی اوخو
سه شنبه 10 دی 1398
بؤلوملر :

دانلود رمان ارباب عش

0 گؤروش
یازار:‌

رمان ارباب عشق
رمان ارباب عشق

دانلود رمان ارباب عشق اثر پریسا رحمانی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان در مورد تک دختر رضا نکوهش یعنی سارا دختری مغرور و بی احساس که ثروت پدرش او را قدرتمند ساخته ، اما روزگار همیشه بر وقف مراد نیست و ورق برمیگردد و این دختر سراپا غرور مجبور می شود در خانه ی خود بمانند یک رعیت زندگی کند و از ارث پدر محروم بماند ، ثروتی که به واسطه مردی سنگدل تصاحب می شود و سارا نکوهش تلاش می کند تا ان را پس بگیرد اما …

خلاصه رمان ارباب عشق

در اولین نگاه ما چیزی جز نفرت دیده نمی شود … تو برای نابودی من آمده بودی و من برای نابودی تو … امّا قصه برگشت … حسی بین ما قرار گرفت … حسی به نام عشق و حال تو برای به دست آوردن من تلاش می‌کنی و من برای به دست آوردن قلب سرد و سنگی تو!

سارا … تا آخرین حد ممکن صدای ضبط ماشین رو بلند کردم و همراهش می‌خوندم … نگار هم من رو همراهی می کرد … توی بزرگ راه شلوغ بودیم … با آخرین سرعت رانندگی می‌کردم … از بچگی عشق سرعت بودم و هیچ ترسی هم نداشتم … با نگار مشغول خوندن بودیم که یه پراید قراضه کنارمون قرار گرفت … با غرور نگاهشون کردم.

دوتا پسر جوون سرنشین ماشین بودن … نگار هم متوجه شد و بهم گفت: این رو خاموش کن ببین چه مرگشونه! ضبط رو خاموش کردم و با همون غرور همیشگی که مخصوص خودم بود ، گفتم: کاری داشتین ؟
راننده ماشین گفت: ببینم خانم عشق سرعت، حاضری با ما کورس بذاری؟ می خوام ببینم جراتش رو داری یا نه؟ یه پوزخند تحویلش دادم و گفتم: شما می خواین با این ماشین قراضه …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان ارباب عشق


آردینی اوخو
سه شنبه 10 دی 1398
بؤلوملر :

دانلود رمان بانوی سرخ

0 گؤروش
یازار:‌

رمان بانوی سرخ
رمان بانوی سرخ

دانلود رمان بانوی سرخ اثر mehrsa_m با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داستان دختری گوشه گیر و منزوی به نام هورام که رویدادهایی که در کودکی اش رخ داده باعث تغییر روند زندگی اش شده و تنها سرگرمی اش دنیای مجازی است که از او شخصیت دیگری ساخته و در این بین نطلبیده پابند یکی از دوستان مجازی اش می شود …

خلاصه رمان بانوی سرخ

چشمام و به مانیتور دوختم بالاخره جواب داد : آراد : کار که زیاده . ولی کاری که من میخوام نیست … سرم و روی کیبورد انداختم و براش نوشتم : بانوی سرخ : چرا دمغ به نظر میای ؟ دوباره دعوا کردی با اهل منزل ؟ دستم و روی اینتر سُر دادم … نوشته هام و که روی صفحه نقش بسته بود و دوباره برای خودم خوندم …

دوباره مشغول تایپ کردن شد … آراد : بیخیال … بیا از غم و غصه ها حرف نزنیم … یهو دیدی زدم زیر گریه … لبخند رو لبم نشست براش نوشتم : بانوی سرخ : تو و گریه ؟ بهت نمیاد ! آراد : پس معلومه هنوز من و نشناختی من خیلی دل نازکم ! شکلک خنده زده بود . منم براش شکلک خنده زدم و گفتم : بانوی سرخ : فکر کن یک درصد ! آراد : بیخیال این حرفا چرا دیر کردی ؟ ساعت 9 منتظرت بودم .

دوباره یاد حال بد خودم افتادم . نفس عمیقی کشیدم . با خودم زمزمه کردم ” امشب بیخیال غم و غصه . ” براش نوشتم : بانوی سرخ : سرم شلوغ بود . میدونی که مشغله ی زیاد خفم کرده ! آراد : اوه اوه اوه ! تورو خدا یه وقتم به ما بده … بانوی سرخ : بسه انقدر لودگی نکن … آراد : هوم ؟ باشه من برم شام بخورم … هستی برم بیام ؟

یکم فکر کردم … نه واقعا حوصله نداشتم و گفتم : بانوی سرخ : نه خستم میخوام امشب زود بخوابم . فردا اگه شد باهات حرف میزنم … آراد : باشه . پس تا بعد بانوی من … لبخند عمیقی روی لبام جا خوش کرد … چقدر از لفظ بانوی من خوشم میومد مخصوصا وقتی آراد به کار میبردش … دستم روی کیبورد لغزید …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان بانوی سرخ

آردینی اوخو
سه شنبه 10 دی 1398
بؤلوملر :

دانلود رمان ثانیه های عاشقی

0 گؤروش
یازار:‌

رمان ثانیه های عاشقی
رمان ثانیه های عاشقی

دانلود رمان ثانیه های عاشقی اثر گیسوی پاییز با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

ظاهرا همه می گویند مجنون شده ام ، اما اهمیتی ندارد ، مردم همیشه حرف می زنند ، مهم این است که من غرق عشق تو شدم ، دوست داشتن چیز عجیبی نیست ، همین که وجودت آرامش بخش وجودم می شود ، همین که با یادت بر لبم لبخند می نشیند ، همین که نفس هایت قلبم را به تپش وا می دارد ، همین که لحظاتم با بودنت شیرین می شود، دوست داشتن شکل می گیرد ، صدا بزن مرا ، مهم نیست به چه نامى، فقط میم مالکیت را آخرش بگذار ، می خواهم باور کنم مال تو هستم …

خلاصه رمان ثانیه های عاشقی

درب منزل را باز کردم و وارد شدم ، مثل همیشه سوت و کور، اما پر از آرامش… با بی حالی کیفم رو انداختم رو کاناپه ی سه نفره ی وسط سالن و رفتم سمت آشپزخونه در یخچال رو باز کردم و شیشه ی آب رو یه سره رفتم بالا … به شدت گرسنه بودم … یه بسته سوپ آماده از داخل کابینت برداشتم و تو یه قابلمه خالی کردم.

چهار تا لیوان آب هم بهش اضافه کردم و گذاشتمش روی گاز، زیرشو که روشن کردم رفتم تا لباسام رو عوض کنم…اگه مامان می فهمید غذام سوپ آمادست حتماً وادارم می کرد برم بالا غذا بخورم … خدا رو شکر کردم که نیست ببینه، اگه این شکم گرسنه نبود هیچی نمی خوردم و یه راست شیرجه می رفتم تو تختم و می خوابیدم، ولی حیف که حریف شکمم نمی شدم…لباسام رو که عوض کردم رفتم سر وقت سوپ داشت می جوشید ولی چون به هم نزده بودمش گوله گوله شده بود.یه قاشق برداشتم و شروع …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان ثانیه های عاشقی

آردینی اوخو
سه شنبه 10 دی 1398
بؤلوملر :

دانلود رمان سکوت تلخ

0 گؤروش
یازار:‌

رمان سکوت تلخ
رمان سکوت تلخ

دانلود رمان سکوت تلخ اثر پانیذ میردار و الناز دادخواه با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان دخترکی به اسم نیکا که جسد خونین خواهرش را در یک شب سرد پاییزی درب منزلشان مشاهده می کند و زندگیش با دیدن بدترین صحنه عمرش تغییر می کند و تصمیم میگیرد که انتقام خواهرش را بگیرد …

خلاصه رمان سکوت تلخ

هوا سرد شده… نه!نه… هوای من سرد شده… حتی گرفتن فنجان قهوه ام،دردی را دوا نمیکند… گرمای حضورت را می خواهم… چرا صندلی روبرو خالی ست؟

روزنامه رو روی میز انداختم چشمم روی حروف بزرگ تیتر صفحه اول میلغزید.سرم درد می کرد‬ دست هامو‬ روی شقیقه هام گذاشتم و آروم فشار دادم لرزش عصبی دست هام کاملا مشهود بود با عصبانیت‬ دندون هامو‬ روی هم ساییدم باید اعصابمو کنترل می کردم سعی کردم چندتا نفس عمیق بکشم ولی فایده‬ نداشت. تیتر ها تو‬ سرم تکرار می شد با بی حوصلگی از جام بلند شدم و روزنامه رو برداشتم به سمت اتاقم رفتم. با‬ قیچی تیتر اول و‬ ماجراش رو بریدم.

در کشو رو باز کردم و بریده روزنامه رو روی انبوه روزنامه های دیگه گذاشتم.‬حس می کردم‬ پرده ای از خشم جلوی چشم هامو می بنده.داغه داغ بودم انگار حرارت تنم داشت خفم می کرد.با‬ گام های عصبی‬ خودم رو به حموم رسوندم و رفتم تو حتی حوصله درآوردن لباس هامو هم نداشتم.دوش آب سرد رو‬ باز کردم و با‬ همون لباس ها خودم رو کشیدم زیر آب سرد.
برای لحظه ای بدن داغم بر اثر تماس با قطرات سرد‬ آب شروع به‬ لرزیدن کرد سرمای آب کم کم به استخون هام نفوذ می کرد و از حرارت بدنم می کاست می تونستم‬ ‫لرزش فک و‬ دندون هام رو حس کنم چشم هامو بستم و سعی کردم سرما رو با همه وجود حس کنم.‬..

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان سکوت تلخ

آردینی اوخو
سه شنبه 10 دی 1398
بؤلوملر :

دانلود رمان شوره زار

0 گؤروش
یازار:‌

رمان شوره زار
رمان شوره زار

دانلود رمان شوره زار اثر معصومه آبی(شهریاری) با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان مردی به نام حافظ که هم پدر است و هم مادر و این مسئولیت سنگین را در دهه ی چهارم زندگی اش با خود حمل میکند با قلبی درگیر از احساسات گوناگون که همواره در تلاش است برای آسایش عزیزانش با انها منطقی برخورد کند اما حافظ میان دستان روزگار می چرخد و …

خلاصه رمان شوره زار

از زنگ هشدار تلفن اش متنفر بود ! وقتی آن را می شنید یعنی باید از خواب ناز دست می کشید و با دنیای پر مشغله اش روبرو می شد … چرخید و رو به بالا دراز کشید … دست روی پیشانی گذاشت و پوف کلافه ای کرد … هوا هنوز روشن نشده بود که باید از میان تشک و لحاف گرمش بیرون می آمد و با مشکلات زندگی کشتی می گرفت .

به پهلو چرخید و به خودش و زنگ موبایل و سازنده ی آن و کل زندگی یک فحش درست و درمان داد ! با کمک دستش و در حالی که سرش برای فرود آمدن روی بالشت سنگینی می کرد ، درون رختخوابش نشست … انگار در آن نقطه جاذبه چندین برابر بود ! بالاخره بعد از چند دقیقه که خسته و کلافه و ناراحت نشسته و به لحافی که به پایش پیچیده بود نگاه می کرد ، ایستاد و تشکش را گوشه ی اتاق جمع نمود .

آبی به دست و صورتش زد و با کمترین سر و صدا کتری را روی گاز گذاشت … وقتی که بالاخره تعویض لباس کرد و درون آشپزخانه ی کوچک روی زمین نشست و به دیوار آن تکیه زد ؛ آفتاب تازه در حال سربرآوردن بود و پرتوهایش را به در و دیوار می پاشید … سالها بود در این ساعت ، با خورشید دیدار می کرد و نتیجه اش یک لبخند خسته روی لبان او بود .

برای خود استکانی چای ریخت و با دو قاشق شکر ، شیرینش کرد . لقمه ی بزرگی گرفت و گازی به آن زد … هنوز کسی در وجودش سر زیر پتو داشت و اصرار می کرد بی خیال کار شود و به اتاق باز گردد ! با کمترین سر و صدای ممکن استکان را شست ، درون فلاسک چای ریخت و بساط صبحانه ی آنها را روی میز کوچک درون سالن فراهم آورد …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان شوره زار

آردینی اوخو
سه شنبه 10 دی 1398
بؤلوملر :

دانلود رمان سفر به دیار عشق

0 گؤروش
یازار:‌

رمان سفر به دیار عشق
رمان سفر به دیار عشق

دانلود رمان سفر به دیار عشق اثر arameshgh20 با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

خلاصه بعد از چهار سال بیزاری مادر ، پدر ، برادر ولو فامیل با توجهات کراهت بار تنها به جرم بی گناهی ، سرانجام بیگانه ای را می بیند که از هر آشنایی برایش مونس تر و این شروعی دوباره برایش است …

خلاصه رمان سفر به دیار عشق

همینجور که قدم میزنم یکی از شعرهای فروغ رو برای خودم زمزمه میکنم : ای ستاره ها که بر فراز آسمان با نگاه خود اشاره گر نشسته اید … با خودم فکر میکنم کاش مثله ستاره ها بودم … توی آسمونا … راحته راحت … خوش به حال ستاره ها که هیشکی نمیتونه بهشون زور بگه … ای ستاره ها که از ورای ابرها … بر جهان ما نظاره گر نشسته اید.

آری این منم که در دل سکوت شب … نامه های عاشقانه پاره میکنم … ای ستاره ها اگر بمن مدد کنید … دامن از غمش پر از ستاره میکنم … با دلی که بویی از وفا نبرده است … جور بیکرانه و بهانه خوشتر است … در کنار این مصاحبان خودپسند ، ناز و عشوه های زیرکانه خوشتر است … ای ستاره ها چه شد که در نگاه من … دیگر آن نشاط ونغمه و ترانه مرد ؟

واقعا چی شد ؟ مگه من چی کار کردم که اینطور دارم تاوان پس میدم … به کدوم جرم … به کدوم گناه ؟ چرا لبخند از لبام فراریه ؟ چرا اینقدر دلم از زمین و زمان گرفته ؟ ای ستاره ها چه شد که بر لبان او آخر آن نوای گرم عاشقانه مرد ؟
به این جای شعر که میرسم آهی میکشم … چقدر وصف حاله منه …

جام باده سر نگون و بسترم تهی … سر نهاده ام به روی نامه های او … سر نهاده ام که در میان این سطور … جستجو کنم نشانی از وفای او … ای ستاره ها مگر شما هم آگهید … از دو رویی و جفای ساکنان خاک …کاین چنین به قلب آسمان نهان شدید … ای ستاره ها ستاره های خوب و پاک … من که پشت پا زدم به هر چه هست و نیست … تا که کام او ز عشق خود روا کنم … لعنت خدا بمن اگر بجز جفا …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان سفر به دیار عشق


آردینی اوخو
سه شنبه 10 دی 1398
بؤلوملر :