romanbook

دانلود رمان داری میری

0 گؤروش
یازار:‌

رمان داری میری
رمان داری میری

دانلود رمان عاشقانه داری میری اثر maral_hsi با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

مارال دختر تهیدستی که مصیبت های زیادی کشیده ، بدلیل منزوی بودن به مجازی پناه می بره و با پسری به اسم امیر شناخت پیدا می کنه ، بی خبر از اینکه آگاهی نداشته امیر یه اربابه ، همه چیز از اون زمانی عوض میشه که امیر عاشق مارال میشه و پول طلب کارای پدر معتاد و قمار باز مارال رو پرداخت میکنه ، اما عوضش از پدر مارال می خواد دخترش رو به عقدش دربیاره با اینکه عشق امیر یک طرفس …

خلاصه رمان داری میری

بعد از مرگ پدربزرگم زندگیمون صد و هشتاد درجه تغییرکرد!

بابام یه ادم دیگه شد، یه قمار باز که سر هرچیزی شرط بندی میکنه!

انگار منتظر این بود که یه فرصتی پیش بیاد تا بتونه همچین کاریو انجام بده و بعد از مرگ بابا بزرگم همچین شرایطی براش به وجود اومد .

علاوه بر اینکاراش به شدت هم خشک و متعصبه و به نظرم بزرگ ترین مشکلی هم که داره اینه که خیلی وقتا حتی اگه حرف منطقی هم بزنی قبول نداره.

واسه همین از بچگی سعی میکردم هیچی به بابام نگم ، از حرفای دلم گرفته تا هرچیز دیگه ای … ولی به هر حال اون پدرمه و من دوسش دارم با اینکه خیلی وقته هیچ خیری ازش ندیدم!

زیاد طول نکشید که رسیدم خونه و از رویا خداحافظی کردم … سریع کلیدمو دراوردم و درو باز کردم … حیاط با صفای خونمون که یه حوض وسطش بود و کنار دیوارش باغچه ی خوشگلی که به لطف من پر از گلای رنگارنگ وجود داشت تو چشم بود!

ناراحت بودم که گلام خشک شده بودن چون پاییز بود … سریع دویدم سمت ساختمون و کفشامو ازپام دراوردم … کوله پشتی صورتی رنگمو پرت کردم کنار دیوار و رفتم تو آشپزخونه .

تقریبا همه ی وسایل قیمتی و شیک تو خونه رو فروخته بودیم … کسی خبر نداشت شرایط مالیمون جوریه که من سالی یه مانتو بگیرم آرزومه!

با صدای بلند سلام کردم: سلام بر عشق من …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان داری میری

آردینی اوخو
جمعه 12 مهر 1398
بؤلوملر :

دانلود رمان رژلب قرمز

0 گؤروش
یازار:‌

رمان رژلب قرمز
رمان رژلب قرمز

دانلود رمان عاشقانه رژلب قرمز اثر شارین عدالتیان با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم رایگان

به نام جهان دار عالم ، خسته بودم از این دنیای پر قید و بند و پر فاصله ، از این روزهای تکراری و بی خاطره ، بی عشق بودم ، منزجر از این روزهای بی زنانگی و احساسات خاموش …

خلاصه رمان رژلب قرمز

پشت میز ناھار خوری قدیمی و کوچک نشستم … چقدر ھمه چیز تمیز و بی لک بود … حتی سفره رومیزی قدیمی که دیگر رنگھای قرمز و نارنجی اش از حال رفته بودند و به سفیدی می زدند!

مادر پرسید: ناھار چی درست کنم ؟ با بی میلی گفتم: دیروز که کلم پلو خوردیم … تا صبح از دل درد نخوابیدم!

یاد سامان افتادم … حتما تا الان برایم کلی پی ام گذاشته بود که چرا جوابش را نمی دھم … چقدر سامان را دوست داشتم ، عکسش را ھمین چند ماه پیش دیده بودم .

آنطور که از عکسش مشخص بود،پسر خوش تیپ و خوش قد و بالایی بود … اما ھر بار که شماره می داد،من از زنگ زدن طفره میرفتم.

میترسیدم شاید بیشتر از عکس العمل مادر و شاید … او از اینترنت متنفر بود ، چند ماه قبل دوستم لیدا ای دی سامان را به من داده بود تا با او چت کنم!

می گفت پسر خوبی ست و مثل نتی ھای دیگر تا سلام می دھی زیر و زبرت را در نمی آورد و بی ادبی و پیشنھادھای ناروا در کارش نیست …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان رژلب قرمز

آردینی اوخو
جمعه 12 مهر 1398
بؤلوملر :

دانلود رمان سقف کاغذی

0 گؤروش
یازار:‌

رمان سقف کاغذی
رمان سقف کاغذی

دانلود رمان سقف کاغذی اثر بهارگل با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا ویرایش شده با لینک مستقیم

روایتگر آدم هایی که هرکدام در گذشته خودشون رو جا گذاشتن و برای پیداکردن قلب و روحشون دست به هرکاری می زنند ، از دختر پرآوازه ای که با یک گذشته نا معلوم هشت سال به بدنامی معروف شده و به خاطره همین گذشته تلخ روز عقدش مجبور به فرار میشه ، از گذشته مردی خوش نام و سرشناس که برای جبران اشتباهاتش دست به هرکاری میزنه …

خلاصه رمان سقف کاغذی

برای بار هزارم به کاغذتو دستم خیره شدم … چشمم به خط تیره مثبت خشک شده بود!

هنوزهم باور کردنش سخته … با حرص کاغذ مچاله شده رو به گوشه ای پرت کردم!

چشمام سیاه تاریکی می کرد … از شدت ضعف سرم رو به مبل تکیه
دادم و چشمام رو با درد روی هم گذاشتم!

همین امروز که قرار بود جشن دو نفره ای داشته باشیم باید این خبر گند بزنه به حالم!

صدای زنگ تلفن سکوت سنگین خونه رو شکست … اونقدربی حسو حال بودم که نمی تونستم خودم رو به سمتش برسونم!

بعدچند تا بوق صداش تو فضا پیچید … الو دیار … عزیزم … هنوز نرسیدی ؟

فکر می کردم بیشتر از من مشتاق اومدن به خونم باشی … امشب یکم دیرتر میام ولی قول میدم تاصبح جشن بگیریم!

هرموقع رسیدی زنگ بزن نگرانتم …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان سقف کاغذی

آردینی اوخو
جمعه 12 مهر 1398
بؤلوملر :

دانلود رمان حجاب من

0 گؤروش
یازار:‌

رمان حجاب من
رمان حجاب من

دانلود رمان حجاب من اثر zeinab z با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم + ویرایش شده

مرتبه و درجه اول رمان زینب یه دختر گیلانیه … یه دختر از یه خانواده ی دیندار که در ۱۱ سالگی به تقاضای پدرش بین چادر و مانتو حجاب برتر یعنی چادر رو انتخاب کرده ، دختر بزرگ میشه ناآگاه از اینکه از وقتی نه سالش بوده یه احساس و عاطفه ای نسبت به پسرعموش پیدا کرده و روز به روز حسش قوی تر میشه ، اما آگاه میشه که پسرعموش یکی دیگرو دوست داره و به دختر حکایت ما میگه که …

خلاصه رمان حجاب من

گوشمو به تلفن نزدیکتر کردم تا بتونم صداشو بشنوم اما دریغ!

مامانم با دستش منو به آرومی هول داد که عقبتر برم منم که دیدم تلاشم برای شنیدن صداش بی فایدست بیخیال شدمو رفتم سر میز و مشغول خوردن عصرونم شدم!

زینب مامان چته نزدیک بود لهم کنی پشت تلفن … زن عموت بود … خب چی میگفت ؟

هیچی حرفای همیشگی … تو هنوز عصرونتو تموم نکردی ؟ پاشو پاشو برو درستو بخون کنکور داری مثلا …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان حجاب من

آردینی اوخو
جمعه 12 مهر 1398
بؤلوملر :

دانلود رمان آقایی که اون باشه

0 گؤروش
یازار:‌

رمان آقایی که اون باشه
رمان آقایی که اون باشه

دانلود رمان آقایی که اون باشه اثر Yektay ashegh & ali.radpoor با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

آقایی که ایشون باشه معلومه چی در میاد روایت یه پسر پولدار تهرانی و از خود راضی به نام پاکان ، البته از چشم هاش میشه حس کرد که مرد مهربون و با احساسیه ، اما اینقدر تو ناز و نعمت بزرگ شده ، اینا براش کمرنگ شدن ، اگه من پزشک شخصی ایشونم دوباره اینا رو یادش میارم …

خلاصه رمان آقایی که اون باشه

خدایا خودت کمک کن!

وقتی رسیدم تهران سریع آدرس آپارتمان مون رو دادم … من رو که رسوند، با عجله پیاده شدم و رفتم جلو ساختمون که دهنم از تعجب باز موند با چیزی که دیدم!

ماشین پول دارترین پسر تهران جلو آپارتمان ما با کلی محافظ!

سریع رفتم بالا … صدای داد همسایه ها می اومد … رسیدن من همزمان شد با داد یکی از محافظا گفت : خفه شین!

نگاه بابا به من که پشت به پاکان ( پولدارترین پسر تهران ) و محافظش بودم افتاد … پاکان به طرفم برگشت و گفت:

به به … خانوم شما هم مال این ساختمونی ؟ ماتم برده بود  … محافظش داد زد : نشنیدی آقا چی گفتن ؟

به آرومی گفتم : مال … همین جام!

پاکان نیشخندی زد و رو به بقیه گفت : خوب من دیگه میرم … آپارتمان شما آخرین آپارتمان این منطقه بود که من شخصا اومدم بهتون هشدار دادم!

مجوزش و همه کاراش جور شده و انجام شده … آپارتمان ها رو تا یه ماه دیگه تخلیه کنین وگرنه هر چی شد پای خودتونه!

و بی هیچ حرف دیگه همراه محافظش رفت و نگاه متعجب من رو روی خودش جا گذاشت!

با دو رفتم پیش بابا و گفتم: بابا جریان چیه ؟ همسایه ها میزدن تو سر خودشون و گریه زاری میکردن که بابا دستم رو کشید و تو خونه رفتیم … باید تخلیه کنیم!

با گنگی گفتم: چی ؟ بابا کلافه گفت: باید اینجا رو تخلیه کنیم و بریم از این منطقه … نه ما بلکه تمام ساکنان منطقه …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان آقایی که اون باشه

آردینی اوخو
پنجشنبه 11 مهر 1398
بؤلوملر :